خاموش روشن

نوشتن برای خواندن

خاموش روشن

نوشتن برای خواندن

بی دلیل

پنجشنبه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۲، ۱۰:۳۵ ب.ظ

"وَ هُوَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُمْ "

وَ هُوَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیْلِ وَ یَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ ثُمَّ یَبْعَثُکُمْ فِیهِ لِیُقْضى‌ أَجَلٌ مُسَمًّى ثُمَّ إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ ثُمَّ یُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ « ایه 60 سوره انعام»

 

و او کسى است که (روح) شمارا در شب (به هنگام خواب) مى‌گیرد و آنچه را در روز انجام مى‌دهید مى‌داند، سپس شما را از خواب برمى‌انگیزد تا مدّت معیّن (عمر شما) سپرى شود. عاقبت بازگشت شما به سوى اوست پس شما را به آنچه انجام مى‌دهید خبر مى‌دهد.

 

********** 

  وقتی بچه بودم و اتفاقی رخ میداد که باعث ناراحتی ام می شد با خودم می گفتم این خواب است و در واقعیت رخ نداده و اگر شب بخوابم و صبح بیدار بشوم هیچ کدام از این اتفاقات رخ نداده است

 ولی دریغا که این خواب ادامه دارد.

    

*************************

"متنی که خوانده نشد"

سلام امیدوارم که مثل  گرمای تابستان امسال ، قلب های شما هم پر از گرما و امید باشد.

متن زیر ،  یا دداشت پیشنهادی است که پارسال برای جشن فارق التحصیلی نوشته ام . 😁 ولی متاسفانه انتخاب نشد . و چون درد دلم بود خواستم حداقل یکبار خوانده شود .

  چهارسال پیش ۷ تیر ماه ،کنکور کارشناسی  ریاضی را داده و منتظر اعلام نتایج بودیم .
  زمانی که نتایج اعلام شد، عده‌ای خوشحال  بودیم و عده ای ناراحت .
شاید خیلی از ما ها هدفی نداشتیم وحتی شاید هم علاقه ، ولی جبر زمانه (که امان از جبرکه چه در زندگی باشد و چه در ریاضی آدمی را پیر می کند )مارا وادار کرد که در این مسیر قدم بگذاریم .
 در همان روز اول اساتید محترم آب پاکی بر روی دستان ما ریخته و فرمودند شما تا ترم ۸ نصف بیشتر تان انصراف می‌دهید . همان دلخوشی  مدرک گرفتن را هم که داشتیم  از ما گرفته اند. انگار یکی یکی  یکدیگر به چالش آب سرد دعوت می کردند و با حرف هایشان آب سرد را بر سرما دانشجویان می ریختند و این سردی و نا امیدی به استخوان های ما نفوذ می‌کرد شاید آنها می‌خواستند مارا به درس خواندن تشویش کنند ولی در عمل مانند  آن دانشمندی بودن که به دنبال ساختن قوی ترن چسب بود ولی در آخر خروجی تحقیقاتش  ضعیف ترین چسب بود .
 از آن دوران  از کلاس ها بگوییم. از کلاس های که در ترم اول  یک ساعت و نیم بود و هرچه به ترم بالاتر می رفت بر این دوساعت اضافه می شد.از صندلی های چوبی که بعد از یکساعت به صندلی شکنجه تبدیل می شد. از ماژیک های که بعد از دو تخته نوشتن نفسشان بد می‌آمد و گاهی هم بعضی هایشان آه در نفس نداشتند ولی اساتید  دل دور انداختن آنهارا نداشتند .
 از فرض می کنیم ها تا بدیهی ترین ها اساتید می گفتند و مایی که جا مانده ایم و نوشته ها برایمان خطی میخی میشد و از کناری می پرسیدم شما فهمیدی؟ و آن هم درجواب می گفت نه وخوشحال می‌شدیم که فقط من نیستم که نفهمیدم و مشکل از جایی دیگر است .
 حال درد این نفهمید ن ها می ماند برای شب امتحان ( وای از آن شب امتحان )
 تا اینکه کرونا آمد ‌ و ما خوش حال از اینکه حداکثر تا بعد عید تعطیل هستیم ولی امان که این به دوسال بعد از عید رسید . از مجازی ها نگوییم.
 از وضع داغون اینترنت کشور تا مشکلات سامانه ال ام اس  که همگی یکبار حتما از این دو چوب خورده ایم .
 از سختگیری  های اساتید و تمرین ها.
  ومباحث درسی که اساتید  در ۴ جلسه حضوری درس می‌دادند و الان همه را در یک جلسه سر بسته می گفتند و ما می ماندیم و جزوه و کلاس ضبط شده و یک راه ارتباطی با استاد که بعضی اساتید آن راهم نداشتند .
  آه از زمان کم امتحانت به بهانه تقلب ،و حرف های اساتید درمورد آن. که تمام رمغ آدمی را بعد از آن همه درس خواندن در آن‌ شرایط از آدمی می گرفت .
 ولی یاد کلاس های مجازی بخیر که . که کلاس ۷.۵ صبح در رختخواب  گذرانده و در بین خواب و بیداری یکدفعه صدای استاد که در حال گفتن خانم .... یا آقای ...چرتمان را پاره می کرد .
  از اصرار اساتید  برای وصل کردن میکروفون ، در حالی که موقعیت نبود .
  و این ترم که بعد از دوسال حضوری شد و ما اساتید را در مجازی با آنها کلاس داشتیم را  ملاقات کرده و کاملا با تصورات ما متفاوت بودند حتی بعضی اساتید با عکس سامانه خود هم متفاوت اند .
 بعد از دوسال   دوباره کلاس ها برگذار شد و بچه ها هیچ کدام تغییر نکرده بودند و فقط در این مجازی ها از تعدادمان کاسته شده بود .

 

**************************************

"زندگی کوتاه است"

 خداوند متعال در آیه ۲۴ سوره یونس چنین فرموده است: «اِنَّما مَثَلُ الْحَیوةِ الدُّنْیا کَماء اَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الاَْرْضِ مِمّا یَأْکُلُ النّاسُ وَ الاَْنْعامُ حَتّی اِذا اَخَذَتِ الاَْرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّیَّنَتْ وَ ظَنَّ اَهْلُها اَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَیْها اَتیها اَمْرُنا لَیْلاً اَوْنَهاراً فَجَعَلْناها حَصیداً کَاَنْ لَمْ تَغْنَ بِالاَْمْسِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الاْیاتِ لِقَوْم یَتَفَکَّرُونَ».

 

مَثَل زندگی دنیا، همانند آبی است که از آسمان نازل کرده ایم که در پی آن، گیاهانِ [گوناگون] زمین - که مردم و چهارپایان از آن می خورند - می روید؛ تا زمانی که زمین زیبایی خود را یافته، آراسته می گردد و اهلِ آن مطمئن می شوند که می توانند از آن بهره مند گردند؛ [ناگهان] فرمان ما، شب هنگام یا در روز، [برای نابودی آن] فرا می رسد؛ [سرما یا صاعقه ای را بر آن مسلّط می سازیم؛] و آن چنان آن را درو می کنیم که گویی دیروز هرگز [چنین کشتزاری] نبوده است! این گونه، آیات خود را برای گروهی که می اندیشند، شرح می دهیم.

*********

 دوران کرونا ، آخرهای  کلاس، صدای استاد را بغضی گرفت و گفتند التماس دعا  و یکباره بغضشون شکست .

 همه ما  آن روز کنجکاو بودیم که چه اتفاقی افتاده و حدس میزدیم شاید یکی از نزدیکشان کرونا گرفتند و حالشون وخیمه .

گذشت، کرونا تمام شد و من در همان دانشگاه  در مقطع ارشد شروع به تحصیل کردم  و با همان استاد کلاس داشتم . 

 آخر  یکی از کلاس ها، درمورد کرونا و سختی شرایط حرف  میزدیم که استاد گفتند برای ماهم سخت بود بخصوص برای من، که مشکل داشتم و بچه ها پرسیدند چه مشکلی؟ استاد گفتند؛ دخترم سرطان داشتند  ولی الان خدا راشکر خوبند.

ترم گذشته که دوباره با ایشان کلاس داشتیم، یک روز حالشون خیلی بد بود، بچه ها پرسیدند استاد حالتون خوبه؟ گفتند نه برای ام دعا کنید.

 جلسه بعد بچه ها پرسیدند استاد اتفاقی افتاده که گفتند دخترم دوباره سرطانش برگشته.

 از خدای شکر گفتن استاد به خاطر حال خوب دخترشون  ۱۰ ماه گذشته است 

   و خبر بازگشت بیماری ۲ماه و ۲۶روز گذشته است.

 و متاسفانه امروز خبر فوت دخترشون را در کانال دانشگاه دیدم ومتاثرشدم.

امیدوارم که خداوند به خانوادشون صبر بده و تحمل این داغ را برایشون آسون کند.

چه زود زمان میگذرد ....

  و چه فاصله غم و شادی کوتاهه....

 برای شادی روحشون صلوات بفرستید

 

*****************************

"الدنیا ضُحْکَةُ مُستَعبِرٍ "

عنه علیه السلام : الدنیا ضُحْکَةُ مُستَعبِرٍ .

امام على علیه السلام : دنیا، مضحکه اى گریه انگیز است .

.......

  دنیا صحنه ای نمایش پر از رنگ و لعاب است ...

  نمایشی که در راس ان عده ای در حال رقص و خوشگذرانی و به پایین دست نگاه می کنند .

 بعد از آنها گروهی هستند که در حال خوردن ولذت بردن که بر پشت آنها رقاصان سوارند .

 بعد از آن عده ای هستند بازهم در حال خوردن ولی بی لذت که آنان صندلی اند برای گروه خورنده ی با لذت.

 عده ای در حال تلاش برای رسیدن به هدف  بی هدف هستند  و انان زیر پای خورنده ی بی لذت اند .

 و عده ای هستند محتاج ، گم شده، و دردمند و انانلگد مال شده  زیرپای  هدف بی هدف اند.

 و در پایین دست خون است....

 خون 

 و خون 

 خون 

 و خون 

و چه مضحکه است این صحنه نمایش.

 

***********************************************

 "برف"

امروز 

 از صبح تا الان ، برف میبارد .

ولی زمین سفید نشد ...

برف روی زمین ننشست ....

  داستان این برف و زمین مانند محبت و ادم هاست ...‌

 محبت هست...

 فراوانم هست ....

 ولی به دل نمی شیند ....

 برفی که  لباس سفید به زمین نمی پوشاند...

  برفی که زمین را سیراب می کند ولی  فرقی با باران ندارد...

 محبت و ادم هم همینطوره ...

 سیراب می کنه ولی با بقیه فرقی نداره ...

 قشنگی نداره...

 بیچاره آنکه محبتش رنگی ندارد .....

 

 

*******************

من از باز ترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم
هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد
هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت
من به اندازه ی یک ابر دلم می گیرد

 سهراب سپهری 

*************

بسم الله الرحمن الرحیم .
خداوندا از زمانی که انسان را خلق کردی وانسان درنوع خود دچار آسیب رساندن به دیگری شد روح انسان دچارآسیب شد واز آن جا که به او اختیار فرمودی در نوع خودش تو بیشتر نگران شدی وهر روز با مسئله ای تازه روبه  گشتی.وهرچه دنیا را وسعت دادی خشم .حرص آز وطمع وسعت گرفت وچیزی به نام (پول )درمیان بشر به وجود آمد که برایش خون ها ریخته شد .جنگ ها به وجود آمد .وخانه هایی بی خانمان شدند.زن های بی سرپرست آهشان به آسمان رفت ویتیمان خونابه .به عصری رسیده ایم که نه میشود مومن را با حرفایش تشخیص داد نه با اعمالش پول ومنفعت که به میدان می آید منافق که هم می آید وسط دیو دوسر هم که می آید وسط حرام خوار که هم می آید وسط با او هستند .خداوندا هرجا اشکی درآوردیم .خطایی کردیم .باکسی در گناهی هم دست وپیمان شدیم درهر خطایی وگناهی روز جزا همان گونه که بر این زمین بندگانت بر آدمیان ظلم روا داشتند .دروغ گفتند .پنهان کاری کردند .مال حرام خوردند .دزدی کردند .فریب دادند .برای منفعت خود منفعت دیگران پوشیدند ودیگران را خر پنداشتند وتوسکوت کردی.شاغل بودیم برای دستمزدمان اعتراض کردیم گفتند گفتند بیش از این حقتان نیست.کار را با صداقت واحترام انجام دادیم خرده ای گرفتند .راه درست رفتیم نساخت آن ها را واکنون که دراین صفحه ی بسته ی هستیم کارهایی انجام میشود پشت پرده که باچشم بسته هم میشود دید ولی به خاطر منفعت خویش بینایان نابینا میشوند به خاطر منافع خویش وهرآن چه آنان را آگاه میکنی گویی پرده ای سیاه بر چشمانشان کشیده شده وجز منافع ومنفعت خویش را نمیبینند .خداوندا همان گونه که اینان به نظر خود وبه عقل با عدالت باما رفتارکردند روز قیامت با آنان با تمام موجودات هستی باعدالت رفتار کن تا آدمیان قلبشان آرام گیرد ومن این کلمات را هر روز با خود مرور میکنم تا بدانم که تو قهار هستی و به وقت خود پاسخگوی تمام اعمال موجودات وذرات عالم هستی ای
آرامش من باتو ❤️
افسوس که نان پخته خامان دارند .
اسباب تمام ناتمامان دارند.
آنان که به بندگی نمی ارزیدند
امروز کنیزان وغلامان دارند
شیخ بهایی

  • Bidar Bidar

نظرات  (۱)

منم فکر میکنم یه خوابه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی